اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,گزیده اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,زیباترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار کوتاه محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار کامل محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار سیاسی محمدرضا شفیعی کدکنی,بهترین اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار عاشقانه محمدرضا شفیعی کدکنی,بهترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,شعر محمدرضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی شعر,شعر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعر محمد رضا شفیعی کدکنی,شعر های محمد رضا شفیعی کدکنی,شعر از محمد رضا شفیعی کدکنی,شعر اسفند محمدرضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعری محمدرضا شفیعی کدکنی,سبک شعری محمد رضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی اشعار,شعراز محمدرضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی,شعری از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعر سروده دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعری از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعر سروده محمد رضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعر سروده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی,دانلود مجموعه اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی,نام مجموعه شعری سروده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی,مجموعه شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی,شعرهای محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,ترانه های محمد رضا شفیعی کدکنی,شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی,شعر معاصر عرب محمد رضا شفیعی کدکنی,شعر سفر بخیر محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی ویکی,محمدرضا شفیعی کدکنی شاملو,محمدرضا شفیعی کدکنی ویکی پدیا,محمدرضا شفیعی کدکنی اشعار,محمدرضا شفیعی کدکن,آثار محمدرضا شفیعی کدکنی,زندگینامه محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی شعر,گزیده اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,زیباترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار کوتاه محمد رضا شفیعی کدکنی,مجموع اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی,اشعار کامل محمد رضا شفیعی کدکنی,اشعار سیاسی محمدرضا شفیعی کدکنی,محمدرضا شفیعی کدکنی,اثار محمد رضا شفیعی کدکنی,بررسی آثار محمدرضا شفیعی کدکنی,دانلود اثار محمد رضا شفیعی کدکنی,آثار و مقالات محمدرضا شفیعی کدکنی,دانلود آثار دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی,زندگینامه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی,زندگینامه شاعر محمدرضا شفیعی کدکنی,زندگینامه ی محمدرضا شفیعی کدکنی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد محمدرضا شفیعی کدکنی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بیرون ز تو نیست انچه می خواسته ام
فهرست تمام ارزوهای منی
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
دیر شد! بازآ
که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته گل هایی
که از شوق تو در دل بسته ام…
گزیده اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
ای قرار دل طوفانی بی ساحل من…
بهر آرامش این خاطر شیدا، تو مرو
زیباترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
ای دوست وقت خفتن و خاموشی ات نبود
وز این دیار دور فراموشی ات نبود
تو روشنا سرود وطن بودی و چو آب
با خاک تیره روز هماغوشی ات نبود
اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی
میخانه ها ز نعره تو مست میشدند
رندی حریف مستی و می نوشی ات نبود
دود چراغ موشی دزدان تو را چنین
مدهوش کرد و موسم خاموشی ات نبود
اشعار کوتاه محمدرضا شفیعی کدکنی
سهراب اضطراب وطن بودی و کسی
زینان به فکر داروی بیهوشی ات نبود
در پرده ماند نغمه آزادی وطن
کاندیشه جز به رفتن و چاوشی ات نبود
اشعار کامل محمد رضا شفیعی کدکنی
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچ گاه فراموشیات نبود
ای سوگوار صبح نشابور سرمه گون
عصری چنین سزای سیه پوشی ات نبود
اشعار سیاسی محمدرضا شفیعی کدکنی
ز برون کسی نیاید چو به یاریِ تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ
سپهِ تتار بشکن!
بهترین اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران…
اشعار عاشقانه محمدرضا شفیعی کدکنی
چون صاعقه،
درکوره ی بی صبری ام امروز
از صبح که برخاسته ام،
ابری ام امروز…!
بهترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
بخوان که از صدای تو سپیده سر بر آورد
وطن ز نو جوان شود، دمی دگر برآورد
چو موج آن ترانه ها برآید از کرانه ها
جوانه های ارغوان ز بیشه سر برآورد
شعر محمدرضا شفیعی کدکنی
در کوی محبت به وفایی نرسیدیم
رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم
هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت
چون شعله به معراج فنایی نرسیدیم
محمدرضا شفیعی کدکنی شعر
با آن همه آشفتگی و حسرت پرواز
چون گرد پریشان به هوایی نرسیدیم
گشتیم تهی از خود و در سیر مقامات
چون نای درین ره به نوایی نرسیدیم
شعر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
بی مهری او بود که چون غنچه ی پاییز
هرگز به دم عقده گشایی نرسیدیم
ای خضر جنون ! رهبر ما شو که در این راه
رفتیم و سرانجام به جایی نرسیدیم
مجموعه شعر محمد رضا شفیعی کدکنی
عمری، پیِ آرایشِ خورشید شدیم
آمد ظلماتِ عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درونِ خویش تبعید شدیم
شعر های محمد رضا شفیعی کدکنی
مرا جواب می کند
سکوتِ چشم هایِ تو
و باز تنگی نفس…
و باز هم هوایِ تو
دوباره می زند به این
سَرِجنون گرفته ام
دوباره انقلابِ من…
دوباره کودتایِ تو.
شعر از محمد رضا شفیعی کدکنی
دست به دستِ مدّعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!
بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دم
گرم تر از شراره ی آهِ شبانه می روی
شعر اسفند محمدرضا شفیعی کدکنی
من به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!
مجموعه شعری محمدرضا شفیعی کدکنی
گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می روی
حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟
سبک شعری محمد رضا شفیعی کدکنی
گیریم خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست
نوش دارویی
شرابی
شیونی
شعری به کارش میکنیم،
دل که چرکین شد چه کارش میکنیم؟!
محمدرضا شفیعی کدکنی اشعار
طفلی به نام شادی،
دیریست گم شده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر
این هم نشان ما :
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شعراز محمدرضا شفیعی کدکنی
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید
گذر به سوی تو کردن
ز کوچه کلمات
به راستی که چه صعب است و مایه آفات
چه دیر و دور و دریغ!
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید.
مجموعه شعر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن ز نو جوان شود دمی دگر برآورد
بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمری جوان دوباره پر برآورد
شعری از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
به روی نقشه وطن صدات چون کند سفر
کویر، سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون ز ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
مجموعه شعر سروده دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گلِ ظفر برآورد
چو موج آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانه های ارغوان ز بیشه سر برآورد
مجموعه شعری از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
سیاهی از وطن رود سپیده ای جوان دمد
چو آذرخش نغمهات ز شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند ز خویش شستشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد
مجموعه شعر سروده محمد رضا شفیعی کدکنی
صدای تست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد
سفیر شادی وطن صفیر نغمههای تست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
مجموعه شعر سروده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
ای کاش …
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها – در جعبه های خاک
یک روز می توانست ،
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران، در آفتاب پاک!
دانلود مجموعه اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه ،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار
نام مجموعه شعری سروده دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
باید از رود گذشت.
باید از رود
_ اگر چند گل آلود _
گذشت.
مجموعه شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی
بال افشانیِ آن جفتِ کبوتر را
در افق، می بینی،
که چنان بالابال
دشت ها را با ابر
آشتی دادند؟
راستی آیا
می توان رفت وُ نماند
راستی آیا
می توان شعری در مدحِ
شقایق ها خواند؟
شعرهای محمدرضا شفیعی کدکنی
دیری،
به شوق دیدن فردا،
گریستم
فردا، چو شد،
به حسرت دیروز
زیستم
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
دیگر این داس خموشی تان زنگار گرفت
به عبث هر چه درو کردید آواز مرا
باز هم سبزتر از پیش
می بالد آوازم
هر چه در جعبه ی جادو
دارید
به در آرید که من
باطل السحر شما را همگش می دانم
سخنم
باطل السحر شماست
ترانه های محمد رضا شفیعی کدکنی
نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقای از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون
صلابت صخره ی کوهسار بشکن
شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
شعر معاصر عرب محمد رضا شفیعی کدکنی
بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
شب غارت تتاران همه سو
فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
شعر سفر بخیر محمد رضا شفیعی کدکنی
ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهانسوز، نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی
شادم به خیال تو چو مهتاب، شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
چون پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
گامی به سر کوی تو رفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی ویکی
دور از تو، من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بیمهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز، شکفتن نتوانم
محمدرضا شفیعی کدکنی شاملو
ای چشم سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم.
محمدرضا شفیعی کدکنی ویکی پدیا
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
محمدرضا شفیعی کدکنی اشعار
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
محمدرضا شفیعی کدکن
گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
آثار محمدرضا شفیعی کدکنی
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
زندگینامه محمدرضا شفیعی کدکنی
با واژه های تو
من مرگ را محاصره کردم
در لحظه ای که از شش سو می آمد
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
می شناسمت
چشمهای تو
میزبان آفتاب صبح سبز باغهاست
می شناسمت
واژه های تو
کلید قفل های ماست
می شناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دستهای تو
پلی به رویت خداست
محمدرضا شفیعی کدکنی شعر
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
گزیده اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
دیری است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
زیباترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه، بیابهام
سخنانم را در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی
این جذبه عاشقی نگر تا چند است
نامِ تو شنیدم و دلم خرسند است
از نامِ تو شاد میشود دل، آری
نامِ تو و نامی که بدان مانند است
اشعار کوتاه محمد رضا شفیعی کدکنی
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
مجموع اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
اشعار کامل محمد رضا شفیعی کدکنی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
اشعار سیاسی محمدرضا شفیعی کدکنی
هر دم به اشارات ، شدم هر سویی
شاید که بیابم از شفایی، بویی
دردا که نیافتم به قانون ، جز شعر،
بیماریِ روحِ خویش را دارویی
محمدرضا شفیعی کدکنی
کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی…
در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است
اثار محمد رضا شفیعی کدکنی
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
– دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری زغبار این بیابان؟
– همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
– به هر آن کجا که باشد
بجز این سرا، سرایم!
– سفرت بخیر اما
تو و دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را
بررسی آثار محمدرضا شفیعی کدکنی
اگر میشد صدا را دید
چه گلهایی… چه گلهایی!
که از باغ ِ صدای تو
به هر آواز میشد چید.
اگر میشد صدا را دید
دانلود اثار محمد رضا شفیعی کدکنی
ترجیح می دهم که درختی باشم
در زیر تازیانه ی کولاک و آذرخش
با پویه ی شکفتن و گفتن
تا رام صخره ای
در ناز و در نوازش باران
خاموش ار برای شنفتن
آثار و مقالات محمدرضا شفیعی کدکنی
آسمان را بارها
با ابرهای تیره تر از این
دیده ام
اما بگو
ای برگ
در افق این ابر شبگیران
کاین چنین دلگیر و
بارانی ست
پاره اندوه کدامین یار زندانی ست ؟
دانلود آثار دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
وه چه بیگناه گذشتی نه کلامی نه سلامی
نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامی
رفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت
کاین تویی یا که خیال است از این هر دو کدامی ؟
زندگینامه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
روزگاری شد و گفتم که شد آن مستی دیرین
باز دیدم که همان باده جامی و مدامی
همه شوری و نشاطی ، همه عشقی و امیدی
همه سحری و فسونی ، همه نازی و خرامی
زندگینامه شاعر محمدرضا شفیعی کدکنی
آفتاب منی افسوس که گرمی ده غیری
بامداد منی ای وای که روشنگر شامی
خفته بودم که خیال تو به دیدار من آمد
کاش آن دولت بیدار مرا بود دوامی
زندگینامه ی محمدرضا شفیعی کدکنی
مردم از درد و به گوش تو فغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب راز نهانم نرسید
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گرد راه تو به چشم نگرانم نرسید
غنچه ای بودم و پر پر شدم از باد بهار
شادم از بخت که فرصت به خزانم نرسید
گزیده اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
من ِ از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامان تو این اشک روانم نرسید
آه ! آن روز که دادم به تو آیینه دل
از تو این سنگ دلی ها به گمانم نرسید
زیباترین اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
عشق پاک من و تو قصه ی خورشید و گل است
که به گلبرگ تو ای غنچه لبانم نرسید
اشعار عاشقانه محمد رضا شفیعی کدکنی
رفتی تو و بی تو ذوق می نوشی نیست
کاریم به جز سکوت و خاموشی نیست
دانی تو و عالمی سراسر دانند
گر از تو خموشم از فراموشی نیست
اشعار کوتاه محمدرضا شفیعی کدکنی
هر چند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
اشعار کامل محمد رضا شفیعی کدکنی
می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم
ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم
از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم
اشعار سیاسی محمدرضا شفیعی کدکنی
نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن
ای نگاه تو پناهم ! تو ندانی چه گناهی ست
خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن
بهترین اشعار محمد رضا شفیعی کدکنی
تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی
خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن
دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن
اشعار عاشقانه محمدرضا شفیعی کدکنی
امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن
سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست
آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی
- ۰ نظر
- ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۴