اشعار نادر نادرپور
اشعار نادر نادرپور
اشعار نادر نادرپور,مجموعه اشعار نادر نادرپور,نقد اشعار نادر نادرپور,دیوان اشعار نادر نادرپور,دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور,نقد شعر نادر نادرپور,نقد شعر انگور نادر نادرپور,شعر نادر نادرپور,شعر انگور نادر نادرپور,شعر قم نادر نادرپور,شعر خدا نادر نادرپور,نقد شعر انگور نادر نادرپور
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد نادر نادرپور برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
من مرغ کور جنگل شب بودم
باد غریب، محرم رازم بود
چون بار شب به روی پرم میریخت
تنها به خواب مرگ، نیازم بود
اشعار نادر نادرپور
هرگز ز لابلای هزاران برگ
بر من نمی شکفت گل خورشید
هرگز گلابدان بلور ماه
بر من گلاب نور نمی پاشید
مجموعه اشعار نادر نادرپور
من مرغ کور جنگل شب بودم
در قلب من همیشه زمستان بود
رنگ خزان و سایه تابستان
در پیش چشم من همه یکسان بود
نقد اشعار نادر نادرپور
می سوختم چو هیزم تر در خویش
دودم به چشم بی هنرم میرفت
چون آتش غروب فرو میمرد
تنها، سرم به زیر پرم میرفت
دیوان اشعار نادر نادرپور
یک شب که باد، سم به زمین میکوفت
و ز یال او شراره فرو میریخت
یک شب که از خروش هزاران رعد
گویی که سنگپاره فرو میریخت
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
از لابلای توده تاریکی
دستی درون لانه من لغزید
وز لرزهای که در تن من افتاد
بنیاد آشیانه من لرزید
نقد شعر نادر نادرپور
یک دم، فشار گرم سرانگشتش
چون شعله، بالهای مرا سوزاند
تا پنجهاش به روی تنم لغزید
قلب من از تلاش تپیدن ماند
نقد شعر انگور نادر نادرپور
غافل که در سپیده دم این دست
خورشید بود و گرمی آتش بود
با سرمهای دو چشم مرا وا کرد
این دست را خیال نوازش بود
شعر نادر نادرپور
زان پس، شبان تیره بیمهتاب
منقار غم به خاک نمالیدم
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح، ننالیدم
شعر انگور نادر نادرپور
این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمه ی خورشیدت
شعر قم نادر نادرپور
افسوس ! ای که بار سفر بستی
کی میتوانم از تو خبر گیرم؟
گفتی به من که باز نخواهی گشت
اما چگونه دل ز تو برگیرم؟
شعر خدا نادر نادرپور
دیگر مرا امید نشاطی نیست
زین لحظهها که از تو تهی ماندند
زین لحظهها که روح مرا کشتند
وانگه مرا ز خویش برون راندند
نقد شعر انگور نادر نادرپور
گر شعر من شراره آتش بود
اینک به غیر دود سیاهی نیست
گر زندگی گناه بزرگم بود
زین پس مرا امید گناهی نیست
اشعار نادر نادرپور
آری، تو آن امید عبث بودی
کاخر مرا به هیچ رها کردی
بی آنکه خود به چاره من کوشی
گفتی که درد عشق دوا کردی
مجموعه اشعار نادر نادرپور
چشم تو آن دریچه روشن بود
کز آن رهی به زندگیم دادند
زلف تو آن کمند اسارت بود
کز آن نوید بندگیم دادند
نقد اشعار نادر نادرپور
اینک تو رفتهای و خدا داند
کز هر چه بازمانده، گریزانم
دیگر بدانچه رفته نیندیشم
زیرا از آنچه رفته پشیمانم
دیوان اشعار نادر نادرپور
خواهم رها کنم همه هستی را
زیرا در آن مجال درنگم نیست
در دل هزار درد نهان دارم
زیرا دلی ز آهن و سنگم نیست
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
سیمرغ قلههای کبودم که آفتاب
هر بامداد، بوسه نشاند به بال من
سر پیش من به خاک نهد کوهسار پیر
وز آسمان فرو نیاید خیال من
نقد شعر نادر نادرپور
چون چتربالها بگشایم فراز کوه
گویی درختی از دل سنگ آورم برون
در سینه پرنده رنگین کوهسار
منقار تیز خویش فرو کنم به خون
نقد شعر انگور نادر نادرپور
در آسمان پاک، نبیند کسی مرا
جز ریزتر ز خال سپید ستارهای
آن گونه میپرم که به چشم ستارهها
گویی ز کوه میگسلد سنگپارهای
شعر نادر نادرپور
مغرورتر ز فله در ابر خفتهام
از پشت من نمیگذرد سیل بادها
نقش خجسته ایست به چشمان آسمان
سیمای من در آینه بامدادها
شعر انگور نادر نادرپور
چون از فراز کوه نظر میکنم به خاک
بال از هراس من نگشاید پرندهای
اشک آورم به چشم تماشاگر حسود
تا شور کینه را ننشاند به خندهای
شعر قم نادر نادرپور
بهار با نفس گرم بادها آمد
زمین، جوانی ازو جست و آسمان از او
گلوی خشک درخت چنان فشرده شد از بغض
که برگ، سر بدر آورد چون زبانی از او
شعر خدا نادر نادرپور
بنفشه، بوی سحرگاه خردسالی را
به کوچههای مه آلود بی چراغ آورد
نگاه نرگس همزاد خاکی خورشید
به راه خیره شد و صبح را به باغ آورد
نقد شعر انگور نادر نادرپور
طلای روز در آیینههای جوی چکید
چمن ز روشنی و آب، تار و پود گرفت
شکوفهها همه چون پیلهها شکافته شد
هوا لطافت ابریشم کبود گرفت…
اشعار نادر نادرپور
در آسمان آبی این چشم ناشناس
چون آسمان خاطره من ستارهایست
دیدم تو را که جلوه کنان در نگاه او
با من چنانکه بود، هنوزت اشارهایست
مجموعه اشعار نادر نادرپور
میبینمت هنوز درین چشم ناشناس
این چشم ناشناس که رفت از برابرم
گویی تویی که باز چو خورشید شامگاه
میتابی از دریچه روزن به خاطرم
نقد اشعار نادر نادرپور
من مانده بر دریچه این چشم ناشناس
چون دزد آشنا که بکاود ز روزنی
شاید چو نور ماه، درایم به خوابگاه
بینم که در سیاهی شب، خیره بر منی
دیوان اشعار نادر نادرپور
کافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو کند
آن لحظه گریخته جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشم آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
شهری که زادگاه من و زادگاه توست
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کوکب ستاره ایست
نقد شعر نادر نادرپور
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره خندان زندگی
نقد شعر انگور نادر نادرپور
در بوسهای که میشکند بر لبان من
در خندهای که میشکفد بر لبان او
در هرچه هست و نیست
در هر چه بود و هست
شعر نادر نادرپور
دل آسوده ی من ، لانه پاک کبوتر بود
که چتر شاخساران بر فرازش سایه گستر بود
شبی فریاد خشم آلوده ی طوفان
گریزان کرد از وحشت ، کبوتر
بچگانش را
شعر انگور نادر نادرپور
از آن پس ، لانه ویران شد
بهار از او گریزان شد
دهان شبنم آلودش پر از خاک بیابان شد
پر از خاکی که می پوشاند شب ها آسمانش را
شعر قم نادر نادرپور
تهی شد سینه اش مانند دام خالی صیاد
هم از آوا ، هم از فریاد
نه فریادی که گاه از خشم ، بفشارد گلویش را
نه
آوایی که گاه از شوق ، بگشاید دهانش را
شعر خدا نادر نادرپور
تو از راه آمدی ، با بال های آفتابی رنگ
فضای تیره اش را بار دیگر روشنی دادی
ز شر فتنه های آسمانش ایمنی دادی
به همراه خود آوردی بهار جاودانش را
نقد شعر انگور نادر نادرپور
از این پس دیگرم دل ، آشیان بی کبوتر نیست
نگاه او به دنبال کبوترهایدیگر نیست
تو از راه آمدی، ای مرغ صحراهای تنهایی
پس از چندین شکیبایی
درنگت جاودانی باد در ویرانسرای من
اشعار نادر نادرپور
بمان دیگر ، بمان دیگر برای من
بمان ، تا لانه ی دل بازگوید داستانش را
بمان ، تا شوق دیدار تو بگشاید زبانش را
نه شکوفه ، نه پرنده
مجموعه اشعار نادر نادرپور
ای بینوا درخت
کز یاد آسمان و زمین هر دو رفته ای
آیا در انتظار بهاری مگر هنوز ؟
مرغان برگ های تو ، یک یک پریده اند
نقد اشعار نادر نادرپور
آیا خبر ز خویش نداری مگر هنوز ؟
این عنکبوت زرد که خورشید نام اوست
دیگر میان زاویه ی برگ های تو
تاری ز روزهای طلایی نمی تند
دیوان اشعار نادر نادرپور
انگشت شاخه هات
سوسو نمی کند
چشمک نمی زند
دیگر درون جامه ی سبزی که داشتی
آن آشیان کوچک گنجشک های باغ
چون دل نمی تپد
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
آن روز ، آشیانه ی آنان دل تو بود
آیا بر او چه رفت که دیگر نمی تپد ؟
این دل ، نشان هستی بی حاصل تو بود
مرغان برگ های تو در
آتش خزان
یکباره سوختند و به پای تو ریختند
نقد شعر نادر نادرپور
گنجشک های در به در از آشیان خویش
همراه باد و برگ ، به صحرا گریختند
اما تو ایدرخت ، تو ای بینوا درخت
چون مرده ی برهنه ی پوسیده استنخوان
بر گور بی نشانه ی خویش ایستاده ای
بنگر که هر چه داشتی از دست داده ای
نقد شعر انگور نادر نادرپور
بنشین که بعد ازین
دیگر به خنده لب نگشاید شکوفه ای
زیرا به روی هیچ لبی ، جای خنده نیست
شعر نادر نادرپور
بنشین که بعد ازین
دیگر ز لانه پر نگشاید پرنده ای
زیرا که در حباب فلزین آسمان
دیگر هوا نمانده و دیگر پرنده نیست
شعر انگور نادر نادرپور
ای بینوا درخت
آیا خبر ز خویش نداری هنوز هم ؟
از یاد آسمان و زمین هر دو رفته ا ی
آیا در انتظار بهاری هنوز هم ؟
شعر قم نادر نادرپور
ای کولی کبود نگاه ستاره چشم
ای با غم غریبی من آشنا هنوز
ای نغمه ساز عشق که با پنجه ی امید
بر می کشی ز چنگ دلم ناله ها هنوز
شعر خدا نادر نادرپور
من بار دیگر از پس دیوار سال ها
سوی تو آمدم
سوی تو آمدم که به یاد تو آورم
آن نغمه را که موج زند در فضا هنوز
نقد شعر انگور نادر نادرپور
همچون صدای ناله ینی از ره دراز
یاد تو شاد می کندم در شب نیاز
هر چند نغمه ای نسرودی ز دیرباز
در گوش من طنین فکند آن صدا هنوز
اشعار نادر نادرپور
در خواب های تیره ی
اندوهگین خویش
یک شب ترا چو مستی افیون شناختم
تا در نگین مردمک چشم خود نهم
نقشی از آن خیال گریزنده ساختم
مجموعه اشعار نادر نادرپور
نقش تو ماند و ، نام تو در خاطرم نشست
اما تو همچو خواب ز چشمم گریختی
چون سایه ای که پر تو ماه آفریندش
پیوند خود ز ظلمت شب های گسیختی
ای
نقد اشعار نادر نادرپور
کولی کبود در نگاه ستاره چشم
ای در غروب چشم تو خورشیدها به خواب
ای گیسوان تو
مانند یال اسب ، پر از برق آفتاب
دیوان اشعار نادر نادرپور
آیا شود که یک شب آری ، نه بیشتر
آغوش آشتی بگشایی برای من ؟
ای کولی کبود نگاه ستاره چشم
ای در غم غریبی من ، آشنای من
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
صبح از
شکاف پیرهنش می تافت
نقد شعر نادر نادرپور
او ، زیر لب ، از آینه می پرسید
آیا من آن کسم که تو می خواهی ؟
آیینه ، آشیانه ی آتش بود
نقد شعر انگور نادر نادرپور
گفتند : از درخت سخن گفتن
در روزگار آتش و آهن ، جنایتی است
اما من از درخت سخن گفتم
زیرا که هر درخت به چشم من آیتی است
از معجزه ی که آدمی اش نام کرده اند
شعر نادر نادرپور
گفتند : آنکه خنده به لب دارد
نشنیده ب یگمان خبر هولناک را
من خنده ای شگفت به لب دارم
زیرا کبوتران من از آستان صبح
پایان آن خبر را اعلام کرده اند
شعر انگور نادر نادرپور
ای بی ستاره مرد!
در دستهای خالی و خشکت نگاه کن!
اینجا کویر گمشده ی بی نشانه ایست
زهدان خاک او تهی از هر جوانه ایست
شعر قم نادر نادرپور
یک مو در این کویر به جای علف نَرُست
یک قطره ی عرق،خبر از چشمه ای نداد
وین مار پیچ پیچ،که جز زهرِ غم نریخت
خط حیات توست که افسوس بر تو باد!
شعر خدا نادر نادرپور
ای بی ستاره مرد!
در آسمانِ بختِ سیاهت نگاه کن
روزی اگر بهار دلت بی شکوفه بود
اکنون،غروب زندگیت بی ستاره باد
ای مرد بی ستاره!
افسوس بر تو باد!
نقد شعر انگور نادر نادرپور
شعریست در دلم
شعری که لفظ نیست ، هوس نیست ، ناله نیست
شعری که آتش است
اشعار نادر نادرپور
شعریست در دلم
شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود
می خواهمش سرود و نمی خواهمش سرود
شعری که چون نگاه ، نگنجد به قالبی
شعری که چون سکوت ، فرو مانده بر لبی
شعری که شوق زندگی و بیم مردن است
شعری که نعره است و نهیب است و شیون است
شعری که چون غرور ، بلند است و سرکش است
شعری که آتش است
مجموعه اشعار نادر نادرپور
شعریست در دلم
شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود
شعری از آنچه هست
شعری از آنچه بود
نقد اشعار نادر نادرپور
ای گل خوشبوی من ! دیدی چه خوش رفتی ز دست ؟
دیدی آن یادی که با من زاده شد ، بی من گریخت ؟
دیدی آن تیری که من پر دادمش ، بر سنگ خورد ؟
دیدی آن جامی که من پر کردمش ، بر خاک ریخت ؟
دیوان اشعار نادر نادرپور
لاله ی لبخند من پرپر شد و بر باد رفت
شعله ی امید من خاکستر نسیان گرفت
مشت میکوبد به دل اندوه بی پایان من
یاد باد آن شب که چون بازآمدی ؟ پایان گرفت
دانلود مجموعه اشعار نادر نادرپور
امشب آن آیینه ام بر سنگ حسرت کوفته
غیر تصویر تو در هر پاره ام تصویر نیست
عکس غمناک تو در جام شرب افتاده است
پیش چشمانم جز این آیینه دلگیر نیست
نقد شعر نادر نادرپور
آسمان ، تار است و در من گریه های زار زار
بی تو تنھایم ، ولی تنھا نمی خواهم ترا
ای امید دل ، شبت آبستن خورشید باد
من چو خود ، زندانی شبھا نمی خواهم ترا
نقد شعر انگور نادر نادرپور
شاد باشی هر کجا هستی ، که دور از چشم تو
نقش دلبند ترا در اشک میجویم هنوز
چشم غمگین ترا در خواب می بوسم مدام
عطر گیسوی ترا از باد می بویم هنوز
شعر نادر نادرپور
بی تو ، ای که در دل منی هنوز
داستان عشق من به ماجرا کشید
بی تو لحظه ها گذشت و روزها گذشت
بی تو کار خنده ها به گریه ها کشید
شعر انگور نادر نادرپور
بی تو ، این دلی که با دل تو می تپید
وه که ناله کرد و ناله کرد و ناله کرد
بی تو ، بی تو دست سرنوشت کور من
اشک و خون به جای باده در پیاله کرد
شعر قم نادر نادرپور
عمر من شبی سیاه و بی ستاره بود
دیدگان تو ، ستارگان او شدند
لحظه ای ز بام ابرها برآمدند
لحظه ای به کام ابرها فروشدند
شعر خدا نادر نادرپور
در فروغ این ستارگان بی دوام
روزگار شادی و غمم فرا رسید
آن ، به جز دمی نماند و این همیشه ماند
این ، همیشه ماند و آن به انتھا رسید
نقد شعر انگور نادر نادرپور
آسمان حسود بود و چون بخت من
چون ستارگان چشم تو دمید و مرد
بی تو ، از لبان من ترانه ها گریخت
بی تو ، در نگاه من شراره ها فسرد
اشعار نادر نادرپور
آری ای که در منی و با منی مدام
وه که دیگر امید دیدن تو نیست
تو گلی ، گل بھار جاودان من
زین سبب مرا هوای چیدن تو نیست
مجموعه اشعار نادر نادرپور
پای به زنجیر بسته زخمی پیرم
کاین همه درد مرا امید دوا نیست
مرهم زخمم که چون شکاف درخت است
جز مس جوشان آفتاب خدا نیست
دیوان اشعار نادر نادرپور
نشتر خونریز خارهای پر از زهر
می ترکاند حباب زخم تنم را
خاک به خون تشنه از دهانه ی این زخم
می مکد آهسته شیره ی بدنم را
اشعار نادر نادرپور
- ۹۶/۰۹/۰۳