اشعار شمس لنگرودی

اشعار شمس لنگرودی,شعر شمس لنگرودی جدید,اشعار محمد شمس لنگرودی,نقد اشعار شمس لنگرودی,شعر های جدید شمس لنگرودی,شعر محمد شمس لنگرودی,اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی,کتاب شعر محمد شمس لنگرودی,نقد شعر شمس لنگرودی,شعر شمس لنگرودی,شعر شمس لنگرودی جدید,نقد شعر شمس لنگرودی,شعر های جدید شمس لنگرودی,نقد اشعار شمس لنگرودی

اشعار شمس لنگرودی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد شمس لنگرودی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

دوست دارم

در این شب دلپذیر

عطر تو

چراغ بینایی من شود

و محبوبه شب راهش را گم کند

شعر یاد خدا , شعر در مورد یاد خدا , شعر درباره یاد خدا , شعر در وصف یاد خدا

اشعار شمس لنگرودی

دوست دارم

شب، لرزان از حضورت

پایش بلغزد

در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند

و خنده آفتاب دریا را روشن کند

شعر یار , شعر در مورد یار , شعر درباره یار , شعر در وصف یار

شعر شمس لنگرودی جدید

اما نه آفتاب است و نه ماه

عصرگاهی غمگین است

و من این همه را جمع کرده ام

چون دلتنگ توام

شعر وطن , شعر در مورد وطن , شعر درباره وطن , شعر در وصف وطن

اشعار محمد شمس لنگرودی

دست‌های تو انگار

پرچم‌های صلح‌اند

بر خرابه‌ی روزهای من

که جز نشانه‌ای از گنج‌ها در او باقی نیست

زورق‌ها و نگهبانانی

که باروت کشف‌شده را به جزیره‌ی دور می برند

شعر باران , شعر در مورد باران , شعر درباره باران , شعر در وصف باران

نقد اشعار شمس لنگرودی

دست‌های تو انگار

سیم‌های تارند

که ترانه‌های حرام را پنهانی

در آتش رودخانه‌های‌شان حفظ می‌کنند،

رودهایی روشن

که صورت سربازهای شکست‌خورده را

در آتش زخم‌ها می‌شویند

شعر بچه , شعر در مورد بچه , شعر درباره بچه , شعر در وصف بچه

شعر های جدید شمس لنگرودی

دست‌های تو

صبحی روشن‌اند

صبح جمعه‌ی پاییز

که زیر ملافه‌ی سردی به موسیقی دوری گوش می‌کنم

شعر ماه فروردین , شعر در مورد ماه فروردین , شعر درباره ماه فروردین , شعر در وصف ماه فروردین

شعر محمد شمس لنگرودی

ای سرمای صبح

که شمدهای سفید را بر اندامم رواج می‌دهی

به پاس همین دست‌هاست

که تو را

دوست دارم

شعر کافه , شعر در مورد کافه , شعر درباره کافه , شعر در وصف کافه

اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی

باران صبح

نم نم

می بارد

و تو را به یاد می آورد

که نم نم باریدی

و ویران کردی

خانه کهنه را…

شعر چپ دست ها , شعر در مورد چپ دست ها , شعر درباره چپ دست ها , شعر در وصف چپ دست ها

کتاب شعر محمد شمس لنگرودی

چه می گذرد در دلم

که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است

چه می گذرد در خیالم

که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد

چه می گذرد در سرم

که جرجر توفانِ بند شده در گلویم می لرزد

شعر حج , شعر در مورد حج , شعر درباره حج , شعر در وصف حج

نقد شعر شمس لنگرودی

سراسر نام ها را گشته ام

و نام تو را پنهان کرده ام

می دانم شبی تاریک در پی است

و من به چراغ نامت محتاجم

شعر جوانی , شعر در مورد جوانی , شعر درباره جوانی , شعر در وصف جوانی

شعر شمس لنگرودی

توفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند و

انتظار مرا می کشند

و من به زورق نامت محتاجم

شعر بهشت , شعر در مورد بهشت , شعر درباره بهشت , شعر در وصف بهشت

شعر شمس لنگرودی جدید

آفتاب را به سمت خانه ی تو گیج کرده ام

گل آفتابگردان وان گوگ

حضور تو چون شمعی ته دره کافی است

که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم

قرص ماه حل شده در آسمان

شعر چرخ گردون , شعر در مورد چرخ گردون , شعر درباره چرخ گردون , شعر در وصف چرخ گردون

نقد شعر شمس لنگرودی

چه می گذرد در کتابم

که درختان بریده بر می خیزند

کاغذ می شوند

تا از تو سخن بگویم

شعر جدایی , شعر در مورد جدایی , شعر درباره جدایی , شعر در وصف جدایی

شعر های جدید شمس لنگرودی

چه می گذرد در سرم

که بر نک پا قدم بر می دارند ببر و خدا

در خیالم.

شعر جاده , شعر در مورد جاده , شعر درباره جاده , شعر در وصف جاده

نقد اشعار شمس لنگرودی

فراموشت کرده ام

ای نور دسته دسته

که بر هم می گذارم

و تو را می سازم.

شعر چهره زیبا , شعر در مورد چهره زیبا , شعر درباره چهره زیبا , شعر در وصف چهره زیبا

اشعار شمس لنگرودی

ماه سیاه !

که پیشانی داغت را برف شسته است

شعر چای , شعر در مورد چای , شعر درباره چای , شعر در وصف چای

شعر شمس لنگرودی جدید

اقیانوس عاشق !

که در پی قویی کوچک روانه رود می شوی

شعر دختر , شعر در مورد دختر , شعر درباره دختر , شعر در وصف دختر

اشعار محمد شمس لنگرودی

از یادت برده ام

هم چون چاقویی در قلب

هم چون رعدی تمام شده

در خاکستر شاخه هایم

شعر استاد , شعر در مورد استاد , شعر درباره استاد , شعر در وصف استاد

نقد اشعار شمس لنگرودی

بخند

خنده های تو

ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است

و چشمه های خون دلم که روح مرا خیس می کند

شعر باد , شعر در مورد باد , شعر درباره باد , شعر در وصف باد

شعر های جدید شمس لنگرودی

بخند

و کشتی سرگشته را

به جزیره ای رهنمون شو

که جز برای تو کالایی ندارد

شعر یاد دوست , شعر در مورد یاد دوست , شعر درباره یاد دوست , شعر در وصف یاد دوست

شعر محمد شمس لنگرودی

فرو شو

در آب دریاچه فرو شو و آب را بشوی

در شعله زار تشنه فرو شو و آتش را گرم کن

دهان بر دهان زمین بگذار

و جان تازه به این مرده بخش

شعر آرامش , شعر در مورد آرامش , شعر درباره آرامش , شعر در وصف آرامش

اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی

در آب دریاچه فرو شو

و مرا

در اتش خاموشت

شست و شو ده.

شعر آفتاب , شعر در مورد آفتاب , شعر درباره آفتاب , شعر در وصف آفتاب

کتاب شعر محمد شمس لنگرودی

تو آب شده یی

در اندوه اسب ها

دلتنگی دره ها

قطرات شبنم،

مه نمی گذارد که ببینمت.

شعر آینه , شعر در مورد آینه , شعر درباره آینه , شعر در وصف آینه

نقد شعر شمس لنگرودی

شانه به سر، تاجش را به زمین می گذارد

که تو شهبانوی کوهستان ها شوی

شعر دروغ , شعر در مورد دروغ , شعر درباره دروغ , شعر در وصف دروغ

شعر شمس لنگرودی

کفشدوزک ها خال های سیاهشان را

برای گردنبند تو در باران رها می کنند

شعر خبر خوش , شعر در مورد خبر خوش , شعر درباره خبر خوش , شعر در وصف خبر خوش

شعر شمس لنگرودی جدید

قوچ ها برای تو

با درخت صنوبر می جنگند

شعر یتیم نوازی , شعر در مورد یتیم نوازی , شعر درباره یتیم نوازی , شعر در وصف یتیم نوازی

نقد شعر شمس لنگرودی

مه نمی گذارد که ببینمت.

تو هستی و نیستی

خالق امروز من

شعر حسود , شعر در مورد حسود , شعر درباره حسود , شعر در وصف حسود

شعر های جدید شمس لنگرودی

تو هستی و نیستی

و سر انگشت هایم پهلو می گیرند بر صفحه کاغذ

و گواه می آورند

سوره های سپید را از دریای مه

شعر حماقت , شعر در مورد حماقت , شعر درباره حماقت , شعر در وصف حماقت

نقد اشعار شمس لنگرودی

و تو هم روزی پیر می شوی

اما من

پیرتر از این نخواهم شد

شعر خاطره , شعر در مورد خاطره , شعر درباره خاطره , شعر در وصف خاطره

اشعار شمس لنگرودی

در لحظه یی از عمرم

متوقف شدم

منتظرم بیایی

و از برابر من بگذری

زیبا

پیر شده

آراسته به نوری

که از تاریکی من دریغ کرده یی

شعر خانواده , شعر در مورد خانواده , شعر درباره خانواده , شعر در وصف خانواده

شعر شمس لنگرودی جدید

همه از تو حرف می زنند

و گمان می کنند،

از آفتاب، آب، استعاره سخن می گویند

شعر دنیا , شعر در مورد دنیا , شعر درباره دنیا , شعر در وصف دنیا

اشعار محمد شمس لنگرودی

مثلا این درخت

که ریشه های جوانش را بغل گرفته

و می رود آنجا که نسیم بهار می وزد

و گمان می کند

هر میوه یی که دلش بخواهد

بار می دهد،

یا این طوطیان

که مخفیانه از سر مرزها گذشتند

و حالیا به یاد طویان بُنارس مست می کنند

شعر دیدار , شعر در مورد دیدار , شعر درباره دیدار , شعر در وصف دیدار

نقد اشعار شمس لنگرودی

این باد، این سکوت، این برف، این بلور

همه از ریشه های تو آب می خورند

جز من

که تو را

با درخت و ریشه در کلماتم می کارم*

و بلافاصله بار می دهم

آخر من که خطیب شما نیستم

باغبان توام

شعر دست , شعر در مورد دست , شعر درباره دست , شعر در وصف دست

شعر های جدید شمس لنگرودی

از تو جدا شدم

چون سیبی از درخت

دردِ کنده شدن با من است

اندوه پاره پاره شدن.

شعر بخت و اقبال , شعر در مورد بخت و اقبال , شعر درباره بخت و اقبال , شعر در وصف بخت و اقبال

شعر محمد شمس لنگرودی

از این همه ماه

که در آسمانت ریخته است

مگر که سه آفتاب به هم فشرده

از پس زیبایی هایت برآیند

شعر دوست داشتن , شعر در مورد دوست داشتن , شعر درباره دوست داشتن , شعر در وصف دوست داشتن

اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی

چشمانت

دو رودخانه ی تشنه اند

که از پس نیزارهایش

محموله ی ممنوعی حمل می شود

شعر یزد , شعر در مورد یزد , شعر درباره یزد , شعر در وصف یزد

کتاب شعر محمد شمس لنگرودی

از این همه برف

که دندانت را سفید کرده است

چه برف گرانی

آسمان به زمستان مدیون است.

شعر خانه , شعر در مورد خانه , شعر درباره خانه , شعر در وصف خانه

نقد شعر شمس لنگرودی

دست‌هایت

شکل و شمایل بخشیدن‌اند

گوش‌ات

دو نقشه پیچاپیچ

برای پنهان کردن رازها، رویاها.

شعر روزگار , شعر در مورد روزگار , شعر درباره روزگار , شعر در وصف روزگار

شعر شمس لنگرودی

مگر اشتیاق بی سببی

خطوط تنت را

چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.

شعر صلح و آشتی , شعر در مورد صلح و آشتی , شعر درباره صلح و آشتی , شعر در وصف صلح و آشتی

شعر شمس لنگرودی جدید

خدایا!

نکند طوفان سر رسد

که تندیس شنی ام را

به خاک اندازد!

شعر حضرت ابوالفضل العباس , شعر در مورد حضرت ابوالفضل العباس , شعر درباره حضرت ابوالفضل العباس , شعر در وصف حضرت ابوالفضل العباس

نقد شعر شمس لنگرودی

شکوفه های انار را ببین

در برف زمستان!

دور از تو

فقط بید مجنون نیست.

شعر ثروت , شعر در مورد ثروت , شعر درباره ثروت , شعر در وصف ثروت

شعر های جدید شمس لنگرودی

می بارم

چشمانی کو که تو را ببینم

دهانی که تو را بخوانم

گوشی که تو را بشنوم

بارانم

می بارم

کورمال، کورمال

در کنارت.

شعر حضرت فاطمه , شعر در مورد حضرت فاطمه , شعر درباره حضرت فاطمه , شعر در وصف حضرت فاطمه

نقد اشعار شمس لنگرودی

می آیی و چون چاقویی

روزم را به دو نیم می کنی.

می روی

پاره های تنم

در اتاقم می ماند…

شعر حضرت زینب , شعر در مورد حضرت زینب , شعر درباره حضرت زینب , شعر در وصف حضرت زینب

اشعار شمس لنگرودی

می خواستم ترانه یی باشم

که بچه های دبستانی از بر کنند

دریا که می شنود

توفانش را پشتش پنهان کند

و برگ های علف

نت های به هم خوردن شان را

از روی صدای من بنویسند.

می خواستم ترانه یی باشم

که چشمه زمزمه ام کند

آبشار

باسنج و دهل بخواند.

اما ترانه یی غمگینم

و دریا، غروب

بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند!

نت هایم را تمام نکرده

چرا رهایم کردی

شعر ماه آبان , شعر در مورد ماه آبان , شعر درباره ماه آبان , شعر در وصف ماه آبان

شعر شمس لنگرودی جدید

بی تابانه در انتظار تواَم

غریقی خاموش

در کولاک زمستان.

شعر ماه آذر , شعر در مورد ماه آذر , شعر درباره ماه آذر , شعر در وصف ماه آذر

اشعار محمد شمس لنگرودی

فانوس های دور سوسو می زنند

بی آن که مرا ببینند

آوازهای دور به گوش می رسند

بی آن که مرا بشنوند.

شعر تواضع , شعر در مورد تواضع , شعر درباره تواضع , شعر در وصف تواضع

نقد اشعار شمس لنگرودی

من نه غزالی زخم خورده ام

نه ماهی تنگی گم کرده راه

نهنگی توفان زادم

که ساحل بر من تنگ است.-

آن جا که تو خفته یی

شنزاری داغ

که قلب من است.

شعر مو , شعر در مورد مو , شعر درباره مو , شعر در وصف مو

شعر های جدید شمس لنگرودی

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

شعر تابستان , شعر در مورد تابستان , شعر درباره تابستان , شعر در وصف تابستان

شعر محمد شمس لنگرودی

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

شعر یلدا , شعر در مورد یلدا , شعر درباره یلدا , شعر در وصف یلدا

اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

شعر اعتماد , شعر در مورد اعتماد , شعر درباره اعتماد , شعر در وصف اعتماد

کتاب شعر محمد شمس لنگرودی

روزی تو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

شعر روزه , شعر در مورد روزه , شعر درباره روزه , شعر در وصف روزه

نقد شعر شمس لنگرودی

دلگرمی های تو

بال های منند

چیزی بگو

گاهی چنانم بی تو

که عبور گربه ی لاغری از کنارم

 نگرانم می کند.

شعر سفر , شعر در مورد سفر , شعر درباره سفر , شعر در وصف سفر

شعر شمس لنگرودی

نوروز منی تو

با جان نو خریده به دیدارت می دوم

شکوفه های توام من

به شور میوه شدن

در هوای تو پر می کشم.

شعر ماه شهریور , شعر در مورد ماه شهریور , شعر درباره ماه شهریور , شعر در وصف ماه شهریور

شعر شمس لنگرودی جدید

شادی هایت را بر صورت من بریز

فروردین من !

و اضافه هایش را پست کن

برای کسی که بهاری ندارد …

شادا بهار

که دست مرا گرفته نمی دانم به کجا می برد

شادا من

که دست بهار را گرفته به خانه خود می برم …

شعر طبیعت , شعر در مورد طبیعت , شعر درباره طبیعت , شعر در وصف طبیعت

نقد شعر شمس لنگرودی

من ناز بالش کوچکی از سوالم

دلم می خواهد

سر بگذاری بر سینه ی من

بگویی

چه پرنده ای است

که به جای من

در هوای تو آواز می خواند.

شعر ماه تیر , شعر در مورد ماه تیر , شعر درباره ماه تیر , شعر در وصف ماه تیر

شعر های جدید شمس لنگرودی

شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

در عبور عطر شبانه ام بشناسند

شعر امام محمد باقر , شعر در مورد امام محمد باقر , شعر درباره امام محمد باقر , شعر در وصف امام محمد باقر

نقد اشعار شمس لنگرودی

سنتورها، عودها، ویلن ها، عودها

در دلشان ساز می زنند

تا به محض رسیدنت

خود به صدا درآیند.

شعر پدر و دختر, شعر در مورد پدر و دختر, شعر درباره پدر و دختر, شعر در وصف پدر و دختر

اشعار شمس لنگرودی

ای بهار

سرمنشأ بی پایانت کجاست

تا نوشان نوشان بیایم

و در منزلت آرام گیرم

پل هایت کجاست

تا از تلاطم این برف بگذرم.

شعر زن, شعر در مورد زن, شعر درباره زن, شعر در وصف زن

شعر شمس لنگرودی جدید

جاده ها

به نیت دیدنت

راهی شهرها می شوند

نمی یابندت، دور می شوند.

شعر توبه , شعر در مورد توبه , شعر در وصف توبه , شعر درباره توبه

اشعار محمد شمس لنگرودی

کندویت کجاست

تا زنبورانم

از شکوفه گیلاست پر کنند.

شعر زیبایی , شعر در مورد زیبایی , شعر در وصف زیبایی , شعر درباره زیبایی

نقد اشعار شمس لنگرودی

سوزن بارانت کجاست

تا زخم زمستام را بدوزم.

شعر زلف , شعر در مورد زلف , شعر در وصف زلف , شعر درباره زلف

شعر های جدید شمس لنگرودی

من به بوی تو برخاستم

و از حرارت بیداری دارم کور می شوم.

شعر نامردی , شعر در مورد نامردی , شعر در وصف نامردی , شعر درباره نامردی

شعر محمد شمس لنگرودی

از پوستم

صدای تو می تراود

بر پاهای تو راه می روم

با چشم تو شعر می نویسم

من که ام

به جز تو

که در رگ و پوستم نهانی و

نام مرا به خود داده ای

شعر وفاداری , شعر در مورد وفاداری , شعر در وصف وفاداری , شعر درباره وفاداری

اشعار عاشقانه محمد شمس لنگرودی

جای مناسبی نیست دنیا

زنگ مدرسه ها را کنده اند

بر سر در سرباز خانه ها کوبیدند .

جای مناسبی نیست دنیا

می روم پناهنده شوم

جایی که جای یکی بیشتر نیست.

شعر هنر و هنرمند , شعر در مورد هنر و هنرمند , شعر در وصف هنر و هنرمند , شعر درباره هنر و هنرمند

کتاب شعر محمد شمس لنگرودی

بگذار صبحم را

با نام تو بیاغازم

تا پریشانی دوشینم

از یاد برده شود …

شعر وداع , شعر در مورد وداع , شعر در وصف وداع , شعر درباره وداع

نقد شعر شمس لنگرودی

در شهر کوچک مان

نه قطاری، نه کشتی و بادبانی، نه هواپیمایی

به هدف های دور نمی اندیشیدم.

چنین بود

که ریشه دواندیم

و خاک وطن

زمینگیرمان کرد.

شعر هجرت , شعر در مورد هجرت , شعر در وصف هجرت , شعر درباره هجرت

شعر شمس لنگرودی

باز

بوته های علف مست کرده اند

سرشان را به هم می کوبند.

هر وقت بوی تو نزدیک می شود

داستان ما همین است.

شعر همدلی , شعر در مورد همدلی , شعر در وصف همدلی , شعر درباره همدلی

شعر شمس لنگرودی جدید

جزایر و اقیانوس ها را در می نوردم

کنار تو می نشینم

بر مویت دست می کشم

با تو سخن می گویم

و برمی گردم

بی آن که مرا دیده باشی.

حیرت مکن که پنجره باز است و عروسک هایت می خندند

شعر یمن , شعر در مورد یمن , شعر در وصف یمن , شعر درباره یمن

نقد شعر شمس لنگرودی

شعرها می توانم بنویسم

با قلبی

که آهوان سربریده در آن می تازند.

شعر یادگاری , شعر در مورد یادگاری , شعر در وصف یادگاری , شعر درباره یادگاری

شعر های جدید شمس لنگرودی

رویاهایم را به من بدهید

کاغذم

مدادم

جوانی انگشت هایم،

و به من بگویید

نامم را از چه جهت می نویسند.

شعر بهار , شعر در مورد بهار , شعر در وصف بهار , شعر درباره بهار

نقد اشعار شمس لنگرودی

زندان شما

حروف الفبا را از یادم برده است.

شعر راه , شعر در مورد راه , شعر در وصف راه , شعر درباره راه

اشعار شمس لنگرودی

به باران ها چه کسی یاد می دهد

موسم پاییز

طوری ببارد

که هیچ گلی

از خانه ی خود بیرون نیاید.

شعر رهایی , شعر در مورد رهایی , شعر در وصف رهایی , شعر درباره رهایی

شعر شمس لنگرودی جدید

می‌ سوزم سراپا

و شمع‌ ها روی میز

تمام حواس‌ شان به من است

به سر انگشت‌ های من

که قطره‌ قطره تمام می‌ شوند.

شعر ذلت , شعر در مورد ذلت , شعر در وصف ذلت , شعر درباره ذلت

اشعار محمد شمس لنگرودی

دست های من

برای جست و جوی تو

پیدا شدند . . .

اشعار شمس لنگرودی